هستیهستی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

هستی فنچ باباش

من هستی هستم(فاطیما)الان ۱۲ سالمه ،یه خواهر کوچولو و یه داداش ۵ ساله دارم ،من ۴ تا اسب دارم و عاشق اسب سواریم ،من عاشق خانوادمم

فقط برای عمو بلال

سلام عمویی خوفید عیدتون مبارک من هی به این بابام میگم منو ببر عمو هامو ببینم ولی نمیدونم چرا نمیاره تنها هم اجازه نمیدن بیام میگن کوچولویی ولی من بزرگ شدم  ۳ روز دیگه ۲ ماهم میشه ...
27 اسفند 1389

البوم هستی

اتاق هستی اینم اولین عکس دخمل طلا ۵روزگی ده روزگی هستی خانم با همراهی دختر عمه ها:اآتاناز و سارینا   ...
18 اسفند 1389

دخملمون 40 روزه شد

  مامان فدای اون نگاهت دختر گلم ۴۰ روزه شدی. برایت از طلا تختی          مسیری رو به خوشبختی برایت عمر نوحی را        وقاری همچو کوهی را برایت صبر ایوبی           حیاتی مملو از خوبی برایت شاد بودن را        فقط ازاد بودن را صداقت را رفاقت را محبت را دعا کردم. ...
18 اسفند 1389

هستی 27 روزه ما

سلام عمر من مامان بالاخره وقت کرد برات وبلاگ درس کنه.ایشالا وقتی بزرگ شدی برات از اتفاقات این ۲-۳ ماه میگم حتمن مامانو میبخشی. دخترم تو ۳۰ دی ۸۹ ساعت ۱:۵۵ ظهر با وزن ۳۲۰۰ و قد ۵۵ س تو بیمارستان ام ار ای شیراز چشای خوشکلتو وا کردی. امروزم وزنت کردیم ماشالا ۴۵۰۰ شدی هستی من تو امروز ۲۷ روزه شدی دیشب وقتی بهت نگاه می کردم دیدم چقدر بزرگ شدی و یه لحظه حس کردم  تو این مدت من و بابا هم کلی بزرگتر شدیم وشاید کمی پیرتر.یه لحظه غم اومد سراغم ولی بعد دیدم همه پیر میشن چه بهتر که ادم پدر و مادر باشه و پیر شه. تو مثل یه راز بزرگ مثل یه افسانه ای که هرچی بیشتر میفهممت اشتیاقم برای درکت بیشتر میشه. ...
17 اسفند 1389

هستی کوچولوی ما بستری شد

مامانی نمیدونی چه بهم گشت توی اون شب لعنتی.هنوز دلم پره واااااای چقدر سخت بود دیدن سرم تو اون دست کوچولوت.دنیا رو سرم خراب میشد.خدایا هیچکی رو اسیر بیمارستان نکن. نمیدونم چی شد شایدم بقول مادر جون چش زدن دخترمو.حالت خوبه خوب بود.چهار شنبه رفتیم خونه خاله دیدن نرگسی.از شبش بیحال افتادی و تو که از شیر خوردن سیر نمیشدی تا فردا شبش همش ۳۰-۴۰ سی سی شیر خوردی. تو که بزور می خوابیدی همش خواب بودی شب رفتیم دکتر گفت بستری من مردم اومدیم خونه ولی وقتی تا فردا صبحش بزور قطره چکون ۳۰ سیسی شیر خوردی مجبور شدیم بریم بیمارستان.   ...
17 اسفند 1389

بدون عنوان

سلام هستی من عشق مامان اینقدر تو این مدت فقط تو بغلم خوابیدی که الان که ۲ ساعت راحت تو تختت خوابیدی نگرانت شدم هی میگم خدایا نکنه چیزیش شده اصلا دوس دارم بیدارت کنم بازم بغلت کنم تا کمرم درد بگیره(خود آزار شدما) گنجشکم اینقدر اون دهن کوچولوتو وا کردی که وقتی بیداری و دهنتو وا  نمیکنی هی بهت میگم گنجشک دهن باز مامان چش شده؟هر چند گاهی اینقدر به خوردن ادامه میدی که پاهام خواب میره.ولی عاشق اون قلپ قلپ شیر خوردنتم. بیدار شو عزیزم مردم از دلتنگیت. ...
8 اسفند 1389

37 روزه شدی عزیزم

سلام دختر طلا مامان تو داری زود زود بزرگ میشی.چندروزه موهای مامانو میکشی وقتی بغلت میکنم  یقه پیرهنم رو میگیره . تقریبا تمام وقتمو تو پر میکنی گاهی میمیرم از کمر درد از خستگی ولی نمیدونی یه لبخند کوچولوت یا یه نگاه به صورت خشکلت توی خواب ناز چقدر بهم حال میده اونقدر که وقتی خوابی خدا خدا میکنم زودتر بیدار شی با اهنگ قشنگ گریهات مامانی رو بخوای. دوست دارم عزیز دلم راستی یه لالایی باحال: لالالالا گلم باشی تو درمون دلم باشی بمونی مونسم باشی بخوابی از سرم واشی   ...
7 اسفند 1389
1